قاعدتا و اصولا!
تو همان مسئله ی مهمی هستی،
که من هر صبح برای حل کردنش بیدار میشوم!
منطقا و فی الواقع !
حل نمیشوی خب!
زورِ مغزم نمی رسد به این همه پیچیدگی
در عمق چشم های رنگی ات!
فقط میماند یک موضوع کوچک...
که...
که...
اوه...
لبهایت
!