عـشـــق مـن
قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا اوج احساس عشق
تا برسیم به جایی که
نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت
بیخیال همه چیز
کنـارم بـمـان ...
عـشـــق مـن
قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا اوج احساس عشق
تا برسیم به جایی که
نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت
بیخیال همه چیز
کنـارم بـمـان ...
کیستی که من
این گونه
به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم،
کلید خانه ام را
در دستت می گذارم،
نان شادیهایم را
با تو قسمت می کنم،
به کنارت می نشینم و بر زانوی تو
این چنین آرام
به خواب می روم؟
کیستی که من
این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش
با تو درنگ می کنم؟
بعـد ِ هــر طــوفــانــ آسمـــان هـــای صـــاف و روشـن مـی آیـند
آیـــا تــو هـمـ بعــد از ایــن دلتنــگـی مــن مــی آئــی بــرای هـمـیـشــه؟
دیـگـر قـلـمـــ هـا کـمــ آورده انـد گـلـمــ
بـرای ღتــــــوღ نـوشـتـن...
ای گول سنی دنیایه مقابل توتارام
دونیا منیم اولسا سنه خاطر ساتارام
نه تو را در آغوش گرفته ام ،نه تو رابوسیده ام ...
نه حتی موهایت را نوازش کرده ام…
اما ………
ببین چگونه برایت عاشقانه مینویسم
فقط باتوسرمیز قمار می نشینم
چشم درچشم
یا همه چیزت را می برم
یا همه چیزم را می بازم
به خواب ک میروی ...
من در پشت دیوار چشمانت
منتظر طلوع خورشید میمانم
تو در خواب رویا میبینی
و من
در بیداری خواب تو را ...!!